20/ 4/ 1400
30/ ذی القعده 1442
چشم بر جود جوادم
میدهد او زود جوابم
چشم پوشد از حسابم
نور پاشد بر کتابم
میرهاند از عقابم
نیست بر کس اعتمادم
گر گرفتار سرابم
غافلم یا غرق خوابم
یا فریفته بر حبابم
گر سوار موج آبم
خوشرکاب یا بدرکابم
کندرو یا پر شتابم
چشم به راه آفتابم
از ره حق بر نتابم
تا به امید جوادم
نام پاکش رونق است بر اکتسابم
میزداید پیچ و تابم
میگشاید التهابم
هم سرآید غصهها و اضطرابم
شور میگیرد شتابم
به غلامی گر کند او یک خطابم
من امیدوار جوادم
گر زحق وامانده و در احتجابم
گر ز عصیان مستحق هر عذابم
گر ز طغیان معاصی ره به آسانی نیابم
گر که من خاکسترم کم از ترابم
گر که کور است اختیار و انتخابم
گر لجوجم، سنگدلم، هیچکس نیارد در حسابم
گر که کورم یا کرم، از بیخ و بن اصلا خرابم
گر نمیدانم کجا اندر خطایم یا صوابم
نیک میدانم که مشتاق جوادم
به غلامی میپذیرد انتسابم
دست من گیرد برد تا آفتابم
چون همیشه لطف او باشد سحابم
سود بارد، جود بارد از ترابم
سایبان است بر سرم اندر حضورم یا غیابم
مفتخر من بر جوادم
عشق او گنج است بر دیوان اعمال و کتابم
هجر او رنج است هرگز من ز دین و مکتبش رو برنتابم
وای اگر روزی کند قصد عتابم
وای اگر روزی به قهر و جبر بر بندد حسابم
نیست زین بدتر عذابم، نیست زین بدتر عقابم
دست به دامان جوادم
ذرهام اما ز عشقش آفتابم
سنگ خارایم ز مهرش چون شهابم
از عنایاتش همیشه نور بارد از سحابم
از کراماتش نباشد هیچ خوفی در ذهابم یا ایابم
مات و مبهوتند ملایک چون که بگشایند کتابم
نیک بینند انتسابم، انتخابم
پاک بینند و درخشان، جمله اعمال و حسابم
هر چه جویم، من از این بهتر نیابم
غرقه در لطف جوادم