ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

شلمچه

از شلمچه من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

از حماسه، شور و شیدایی چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از فداکاری، شهادت‌های یاران خمینی،  نوجوانان خدایی

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از عزیمت، مرگ‌ناترسی شهامت

عشق از وصل شهادت

سر تا پا حمیت جنبش  و شور و شرافت

غیرت و عزّت، کرامت

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه رزم‌آوران، خط‍‌شکن رزمندگان

حمله‌ور اندر دل شب بر دل دریا خروشان

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه رزمندگان صف‌شکن

که بر ‌آوردند دمار از اهرمن

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه غواصِ شرزه، مرد میدان

آن شجاعان، شب‌شکاران

کرده دشمن را هراسان

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه غواص هم‌چو شیران، مرد مردان

آن دلیران، قهرمان روزگاران

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه غواص با نیات عالی

قصدشان اوج تعالی

که ربودند از دشمن هر مجالی

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه غواص با دست خالی

با دلی مملوّ از تقوا و ایمان

نورباران چهره‌هاشان

عطرآمیز سجده‌هاشان

از سرشک نیمه‌شب مُشک‌بو سجاده‌هاشان

«ربنا ارزقنا الشهادة» بود دعاشان

وه! چه دل‌انگیز و غفران‌خیز نواشان

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه غواص با اخلاص و پارسا

رازگویان با خداشان

کرده دشمن را گریزان نام‌هاشان

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه غواص

دست از جان چو شستند

خط‌ها درهم شکستند

خصم را از هم گسستند

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از شلمچه من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از هواپیماهای جنگی

زآتش سنگین دشمن

از تکِ تکراری او

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از صفیر موشک و توپ و گلوله هم‌چو باران بهاری

چهچه می‌زد کاتیوشا چون قناری!

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه خمپاره چون ریگ بیابان

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

غرش تانک‌های چون غول

جنگ‌افزارهای منقول غیرمنقول

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از میادین پر از مین

حلقه‌ در حلقه ز خورشیدی‌های پر چین

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

خاکریزهای هلالی

تیربارهای نشان بگرفته بر کانال ماهی

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

زان همه ضدهوائی

می‌گرفتند سینۀ ما را نشانه

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

ز آن زمانی که  به بیداد

شیمیائی، میکربی جولان می‌داد

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از هواپیماهای دشمن دسته دسته

سخت مشغول تار و مار جبهۀ ما و ره امداد بسته

بی‌دفاع بودیم ما و دشمن را نمودیم مانده، خسته

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

ضربه ضربه، بود بمب‌افکن‌های دشمن

بمب می‌ریختند بی‌شماره

بر خط اول، خط دوم، بر بُنه، زاغه مهمات

بر سواره بر پیاده

دود می‌شد خاک‌ریزهامان

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

شط، خون بود، نخل خون بود

آبها هم غرق خون بود

دشت و دریا غرق خون بود

سنگر و خاکریز خون بود

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

دیده خون بود، جبهه خون بود

راه خون بود، ماه خون بود

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از رشادت‌های بی‌نام و نشان‌ها

سینه‌ها افراشته بر آتش تانک و مسلسل‌ها

چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از شهیدانی که رفتند در دل خوف و خطر

نامشان و رسمشان گردید جاوید الاثر

من چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

از شلمچه تا دوعیجی، کربلای 5

چه گویم؟ تا نگویی هست کم

 

خود بگویم با زبان اعتراف

دور از لاف و گزاف

پوست کنده، رک و صاف

زین مقوله هرچه گویم هرچه گویی هست کم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد