24/ 11/1403
خوشا کسی
که ز عشقش به یار رسد
غمش ز رندی و میلش به بار
رسد
دل رهیدۀ شوریدگان رعنایی
شکفتهایست که به فصل بهار
رسد
غلام همت آنم که غیرتی دارد
به دوست عشق ورزد تا به یار رسدز فکر مال و منال خاطرش بود فارغ
از این فراغ به آستان پاک یار رسد
به کنج عزلت از آن روی ننشینم
مباد به داد من هوس کهنهکار رسد
مراد خود بطلب هر زمان که
میخواهی
که بر در کرمش زود خواستگار رسد
حریف دلدادگی و عشق به شاه مردانم
بدان! مرا زعشق او صد بهار رسد