ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

عید فطر - فطر آمد و فطرت باز

11/ 1/ 1404

عیدفطر 1446

فطر آمد و باز فطرت بر گشت بهارانی

عید آمد و باز این عید بر گشت به ارزانی

 

این عید ربانی، این عید جاودانی

زینهار! زینهار! قدرش تو چه می‌دانی؟

 

گر قدرش تو می‌دانی به‌به! شایستۀ جانانی

باز بوی حیات پیچید، مرده است نادانی

 

باران فروبارید، باران چه بارانی!

طی شد مه رحمت، آن جلوۀ رحمانی

 

  بر ما فروپاشید رزق و نور و مهربانی

تبریک ز عرش آمد، به‌به! به چه ارزانی

 

در ماه کامیابی، سوخت سوز زمستانی

در ماه شادابی، مُرد از ریشه گرانجانی

 

برخیز! و به جمع برخوان! آن سرود پایانی

پیوسته بگو تکبیر، تکبیر نمایانی

 

برخیز! و نیایش کن! با سپاس یزدانی

برخیز! و نماز بگزار! ای عزیز ربانی!

 

زنهار! مراقب باش! با حق سخن رانی

در قنوت آن برخوان! با زبان برهانی

 

برهان چنین آور! با کمال شادمانی

اهل کبریاء و جود هستی، اهل رحم و غفرانی

 

از جبروت خود بفرست بر نقص ما تو جبرانی

ای بزرگ و بخشنده، تو جواد و منّانی

 

برگو به خداوندت آن عظیم سبحانی

مسئلت نما از جان چند سؤال نورانی

 

از سحاب تقوایش می‌خواه، باران غفرانی

بخشد به کاستی‌ها پایان و جبرانی

 

باز بیشتر می‌خواه! او است بر اجابتت بانی

باز بیشتر می‌خواه! اهل جود و رحمتش دانی

 

ابتدا درود بفرست! بر پیامبر و آلش، پاکان چه پاکانی!

کسب آبرو بنما از آبروی آنان، نیکان، چه نیکانی!

 

از شرور پناهی جوی! گر نجات خواهانی

از خیر و خوبی‌ جوی! جز حق نبوَد ثانی

 

آن‌گه بخواه اخلاص، تا سامانۀ ‌پایانی

 عید آمد و آورده خوش‌حالی و شادمانی

 

باز نموده است جلوه، انسانیت انسانی

باز نموده است جلوه، آن فطرت انسانی

 

انسان به هوش بادا! زینهار! تو انسانی

آخر نه تو حیوانی، انسانی و انسانی

 

دریاب تو مهر حق، برگیر سر و سامانی

از فطرت خود یادآر! بگریز ز پریشانی

 

پرداز زکاتت را بر فطرت انسانی

پرداز سلامت را با صحت انسانی

  

دریاب ز مال خود جمعیت انسانی

دریاب وجود خود! از شر هوسرانی

 

کولاک تو خواهی کرد، گر سرّ قدَر دانی

اکنون به پاخیز زود از بهر قدردانی

 

دور کن! ز سر و سرّت، اوهام شیطانی

برخیز! و به جان برگیر! احکام رحمانی

 

«ارشاد» ز جا برخیز! شد موسم آسانی

منگر که گرفتاری یا درگیر بیابانی

 

ایمان دهدت ایمان ، دانی چه ایمانی!

در رفعت و در رتبت، چون بوذر و سلمانی

 

احسان کندت احسان، دانی چه احسانی!

در قدر و شمار آن قطعا فرومانی

 

رضوان بردت رضوان، دانی چه رضوانی!

بشنیده نه هیچ گوشی، نی دیده چشمانی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد