11/ 1/ 99
پنجم شعبان 1441
دل شداستی بیقرار
عشق گشته است بیمهار
شور و شیدایی است بر جانم سوار
پردههای غربت و وحشت رفته است کنار
آمده زینالعباد، در عبادت هم صبور، هم باوقار
آمده سجدهکنان، سجادهاش عطرافشان با سجدههای بیشمار
جبههاش با پینههای نور، نوربار بر عرش و فرش، در تمام روزگار
روح او ریحانهبار، تحتالشعاع فرمود هر موجود، بر عرش دارد اقتدار
روح او روح دعا، جان او جان دعا، ورد او را هست خدایش دوستدار
چشمهای ناز او، اشکبار است، مشکبار است مشکبار
از فراق سوزناک طفّ همیشه غمگسار، اندوهبار
او خودش فرمود از شام شوم است روز او چون شام تار
چهرهاش گلگون از خون شهیدان، سیمای تابناک عزیزش پر غبار
او تحمل کرد بهر عزت دین، عزت اسلام و امت، داغهای سختِ ناگوار
او ذخیره بود در امواج خونبار بلا در کربلا، طبق امر حضرت پروردگار
جان نازش خسته، دل بشکسته از جور امت بیاعتبار
پیکر پاکش دارد نشان از ریسمان و شلاق مزدوران نابکار
از شکنج دشمن و آزار او دارد به پیکر زخمهای بیشمار
از شماتت هست به جان و روح پاکش بس جراحتهای جانسوز یادگار
سرزنش از امت اسلام! شنید، آنچه دید از آنها بدید، گرنه از دشمن که نیست هیچ انتظار
آنچنان شد دلپریش و دلفکار در کوچه و بازار، گویا نبودش مصطفی جد والاتبار
او چو سروی پرنشان در میان کودکان و بانوان عصمتنشان، رفت اندر کاخ یزید نابکار
خطبهای غرا و بُرّا برفشاند، آتشفشان بود، سوزاند و برکند ریشه ظلمتتبار
گرچه او در دام بود لیک با تیر سخن، کرد زاده مرجانه و هند پلید را زود شکار
با همین اشک و سرشک مشتعل، شعله زد بر نمرود و شکستش کرد سخت آشکار
گرچه تلخیها چشید و پیش چشمش عزیزانش در خون تپید اما صبرش دین را کرد کامکار
خاک پایش سرمه چشم است بر دیده بیدار و بر دل هشیار
ذکر جانفزایش بس شفابخش است بر تن تبدار و بر دل بیمار
از نیایشهای او دارم مکتب و آئین، مذهب و دین، سیرهاش هست از برایم مرکز پرگار
عاشقم چون عاشقان را این چنین رسم است در تلاطم ماندگار و پایدار و پایدار
من وجودم گرچه سخت پست است، اما دلم مست است، سرم مست است به پای آن حضرت والاتبار
من خیالم گرچه سخت تخت است، اما نهادم شوربخت است، بنیادم خوشبخت است از یُمن قدوم آن گلعذار
من وصالم گرچه سخت سخت است، اما گفتگو از او بهترین وقت است، دیگر چیزها گو باشید دور و بر کنار.
گرنگویی طول و عرضش هست بلند
هم بخوان هم گریه کن گاهی بخند
مدح مولانا علی بن الحسین هست قند قند
روز میلاد تو باشد یا علی بنیادمان گشته گسسته بندبند
گر نباشیم شاد میارزیم به چند
شادمانی کن ارزانی به دوستان از جود و عطایت ای امام ارجمند