ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

یاس نبوی

یاس و نیلوفر و لاله        غرق ماتم، سوز و ناله

یاسمن ز دیده بارد         ز گداز سرشک و ژاله

نسترن خونفشان است      زان گلی که شد مچاله

اطلسی درید گریبان        زان که کشتند غزاله

شد بنفشه جگرخون        که امامت را ربودند قباله

نه حیا بود و شرافت، نه تقوا و نه ایمان       وای بر این قوم زباله

باغبان مانده در غم         بس که کندند چاه و چاله

بس که سروها بریدند      بس که کشتند غزاله

بس صنوبر که فکندند      بس که نخل‌ها شد نخاله

چه نکردند و نکردند       بس که بر ظلم نمودند اطاله

چه نگفتند و نگفتند         بس که بر شرک نمودند احاله

سوسن آمد به فریاد، اهرمن گردید دلشاد، که از آن بت نپذیرفتند اقاله

خائنان بیعت شکستند، دل مصطفی شکستند، گشتند با ابلیس هم‌پیاله

فاجران به هم نشستند و کردند عهد حق را به شیطان حواله

امت این ها نبودند، چه بودند؟ همه بولهب ابوجهل و شیطان‌ را تفاله

عجبا! آیا همین است ثمرِ امت خاتم؟ نی همه زهر، همه خام و چغاله

عجبا! واعجبا! چه شتابی! نگذاشتند از رحلت خاتم شود خشک غساله

اسفا! وااسفا! که علی شیر خدا را دست‌بسته، بردند بهر بیعت با چه بی‌حرمتی کشاله

وین عجب رسم بدی شد که شرر زد به شیعه، همه روزه، همه ماهه، همه ساله

یادگار نبوی را فکندند به شعله، چه شعله؟ شعله نفاق و کینه این قوم سفالِه

ابتران را غرض شوم چنین بود که ز کوثر بِبُرّند برکت نسل و سلاله

جام عطری شکستند که شمیمش بگرفت گیتی و مینو بالاصاله

این خدا بود که برآورد دست قدرت، دست عزت، به یقین و لامحاله

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد