ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

مبعث

این شنیدستی که موسی برگزید از مردمان

بهر دیدار خدا هفتاد تن از آدم‌زادگان

برد بر بالای طور و با اصرارشان

شد به درگاه خدا کرنش‌کنان

تا خداوند را ببینند آشکارا و عیان

با لجاجت پافشاری کردند که موسی دِه خدایت را نشان

هرچه موسی کرد بر آنها خاطرنشان

نیست خدا جسمانی و مرئی با چشمتان

آه سوزانش نکرد تأثیر بر آهن‌های سردشان

پس ندا آمد از سوی خدای مهربان

تا بدوزند چشم خود بر کوه گران

گر که بی‌حرکت ماند اندر همان‌جا و مکان

دیدنی باشد خداوند عزیز لامکان  

چون تجلی کرد موسی را برد هوش از میان

قوم او مردند فروافتاده چون برگ خزان

طور را برکند ریشه، فرو افتاد عیان

در تحیر ماند هفت زمین هفت آسمان

هم برآمد التماس و عجز و الامان

ای خداوند طاقت ما طاق شد از دست رفت توان

زود باشد از کف نهیم هستی و فرّ و کیان

«محق» و «صعق» گردید حاکم بر زمین و بر زمان

حالیا نیکو ببین! چون است در تجلی خاتم پیغمبران

هم «تجلی اعظم» و هم او جوان

بانشاط و هوشمند و رازدان

جبرئیل آورد پیامش ای امین ما بخوان

نام ربت را بیاور بر زبان

از «علق» انسان نمود خلقت چه‌سان

«رب اکرم» را بخوان

آن که بر تعلیم، «قلم» بنمود روان

داد دانش بر تو از غیب نهان

دانشی از آنچه بر انسان نمی‌گردید هرگز عیان

دورنما از ابتدا کردیم بیان

زود طغیان می‌کنند این جاهلان

چون ببینند خویش را از مستغنیان

لیک باز گردند به سوی ربشان

مرجع کل رب تو است این را خوب بدانند و بدان

دیده‌ای آن کس که بود از ناهیان

منع ‌کردی از نماز آن گرامی بندگان

گر که بودی بر هدایت، بر عبادت بود از هادیان

نیز تقوایش می‌گرفت او را در میان

دیده‌ای آن کس که بود از گمرهان

پیشه‌اش تکذیب و بود از عاصیان، گردنکشان

می‌ندانست او که الله است از بینندگان

در زمام ما است او را دست و دل، گوش و زبان

او بخواهد، او بخواند، هرکه را و هرچه را، هر قدر که در او هست توان

مابخوانیم آتشی را که بر چیند او را هستی از میان

لیک از او فرمان مبر! بر آستان ما باش سجده‌کنان

قرب وصلت را بجوی ای عین جان

زود قرآن را بخوان بر مردمان

از «حراء» پرواز کن ای صاحب‌قران

زیر بال و پر بگیر کل جهان

بعثتت از بهر رحمت بوده است و هستی خاتم پیغمبران

دین تو اسلام، پایدار است تا آخر زمان

منتشر کن رحمت ما و مردم از جهنم وارهان

این جبل طور است، نی نور است، نور جاودان

برگشا دست و دل و کام و زبان

گام زن در جامعه بزدای جهالت زین خسان

تا دهی تعلیم از سوی خدای مهربان

تا بیارایی به دانش، هم به ارزش روح و جان

هم گشایی باب معراج از زمین بر آسمان

تزکیه، تعلیم با آیات حق را دِه نشان

تا کنی بهر همه امضا حیات جاودان

تا کنی خلق خدا جنت‌مکان  خلدآشیان

تا بری از خاکشان بر آسمان

تا برآری سیم و زر از خاکشان

تا کنی اعجاز و در اعجاب بماند کهکشان

تا نشان ‌آری سعادت را از این نشان بر آن نشان

تا کشی از بهر طاغوتیان زورمدار خط و نشان

تا کشی شمشیر و از رگ خونشان

تا حکومت را دهی بر رنجبران، مستضعفان

تا براندازی از روی زمین مستکبران

تا کرامت بخشی و آری فراز بر پیروان

مرحبا صد مرحبا بر بعثتت ای جانِ جان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد