ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

ارشاد

مقالات گفتاری، مدایح و مراثی و ...

سرو چمان من

«سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند»

مونس من نمی‌شود یادی ز من نمی‌کند

دوش شکایتی ز دوری‌اش کردم و از سر صفا بگفت 

که این جهان پر جفا وفا به عهدشکن نمی‌کند

تا دل پر ز درد من رفت از  پی خسان

گفت مرو که حضرتش گوش به اهرمن نمی‌کند

این دل غرقه خون من نشسته‌ در هوای وصل او

غیبت جانگداز خود چرا رها و لطف به من نمی‌کند

به پیش طاق ابرویش زاری کنم ولی

بس که جفا نموده‌ام نظر به من نمی‌کند

برای کسب آبرو ناله همی کنم ولی

بس که سیه‌دلم عنایتی به من نمی‌کند

با همه نور و فیض که می‌بری به حق نسب

بسی شگفت آیدم که خاک پای تو دوای من نمی‌کند

چون ز صبا می‌شود دامن لاله پر زخون

وه که دلم چرا پشت به هر زاغ و زغن نمی‌کند

جان به امید دیدنت جدا ز تن نمی‌شود

دل به صفای روی تو طاعت من نمی‌کند

بر آبروی من طعنه مزن که فیض حق

بی‌کمک سرشک من سرو و چمن نمی‌کند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد