2. 4. 1403
15 ذی الحجه 1445
پانزده ذی حجه شد شوری به پا
نور حق یکباره گردید آشکار و برملا
عرشیان، کروبیان با قدسیان اندر سماوات عُلا
تهنیت، تبریک گفتند، کآمده ابن الرضا
طالع سعدم برآمد بر مسیر اعتلا
شادی میبارد از آسمان، بیانتها
از افق آمد پدید اعلی علی، شمس هدی
وصف نیکش هادی و هست کنیتش ابن الرضا
هست علی بن محمد زادۀ مولا رضا
شهرتش همچون پدر، ابن الرضا
وارث علم امامت، وارث نور ولا
آدم و خاتم را زیبندۀ فخر و بها
حجت حق بر زمین و آسمان و ماسوا
نیست این منصبِ والا جز بر او روا
هادی از ظلمت به نور و اعتلا
هم به حق و صدق راستین رهنما
نور رخشان در صفا و مهر تابان در وفا
کس نیابد این سعادت هیچ زمان در هیچ کجا
او تداومبخش میراث شریف انبیا
او تکامل بخش خط سرخ اوصیا
او توالیبخش راه مستقیم اولیا
او تعالیبخش دستور عزیز اصفیا
رهنمای انس و جان و ازکیا
نور چشم مؤمنین و مؤمنات و اتقیا
در دو چشمم جای او و اندر دلم دارد هوا
قلب من تسلیم او، تسلیمِ بیچون و چرا
پا گذارم جای پایش، بر نگردم بر قفا
سر گذارم در هوایش، کوی او دار الشفا
حبّ او عزتسرا، مِکنتسرا، حشمتسرا
عشق او صحبتسرا، صولتسرا، دولتسرا
مهر او شفقتسرا، رفقتسرا، رفعتسرا
قرب او غیرتسرا، شوکتسرا، رحمتسرا
دوستیاش دوستیسرا، الفتسرا، جنتسرا
ایمن و امن و امان و دژسرا، بعثتسرا
مکتبش دانشسرا، عرفانسرا، حکمتسرا
سر به سر نعمتسرا، نزهتسرا، نهضتسرا
بغض او ظلمتسرا،
غفلتسرا، خجلتسرا
قهر
او نقمتسرا، نکبتسرا، نخوتسرا
ترک او ابلیسسرا، شیطانسرا و دیوسرا
خشم او نفرتسرا، عسرتسرا، حسرتسرا
دوریاش مهجوریاش خفّتسرا، ذلّتسرا
تو بگو دهشتسرا وحشتسرا، محنتسرا لعنتسرا
آن سرا که نیست در آن نور هادیِ ابنِ الرضا
آن سرا نیست جای ماندن، باید کرد از آن جلا
نام آن عسرتکده عسرتسرا، حسرتکده حسرتسرا
هست نفرتکده نفرتسرا، شیطانکده شیطانسرا
هست آن عین جهنم، هست آتشکده، آتشسرا
هست آکنده از خشم، دوزخ است دوزخکده، دوزخسرا
وصف آن ذلتکده ذلّتسرا، ظلمتکده ظلمتسرا
نسبتش خجلتکده خجلتسرا، غفلتکده غفلتسرا
حک بر آن وحشتکده وحشتسرا، زحمتکده زحمتسرا
شهرتش نقمتکده، نقمتسرا، نکبتکده نکبتسرا
ظاهرش هرچند دلنواز و دلنشین و دلربا
اندرونش غمکده غمسرا، ماتمکده ماتمسرا
هر کسی هرکس گزیند آشکارا یا خفا
گر گنهکارم، هست دلدارم، علی ابن الرضا
هدیه دارم، تحفه دارم از امام مرتضی
هستم از این هدیۀ جانانه خشنود و رضا
هدیهام بخشیده در ذیالحجه آقایم رضا
چون که فرزندی کریم کرده خدا او را عطا
آبرویش بر همه عالم سخا
آرزویش بر همه عالم صفا
تاب گیسویش بر همه عالم حیا
هرکه همسویش، به سوی اعتلا
جعد مویش بر همه مشکلگشا
طاق ابرویش بر همه شادیفزا
در چنین عیدی ز شادی من چه گویم ای خدا!
هست هردم ورد شیرینم علی ابن الرضا