20/ 3/ 1403
طعم جنایت تلخ بود کردیم مزه
وقتی که صدام این وطن را کرد غزه
طعم شقاوت تلخ بود کردیم مزه
وقتی که دشمن شهرهامان کرد غزه
اکنون سرشک و خون جاری است از دیدههامان
گشته روان سیلاب خون از جان غزه
اکنون سکوت و دم فروبستن روا نیست
گشته وزان طوفان خون از سوی غزه
ای غزه چیست تقصیر تو؟ برگو به تاریخ
تاخون شود تاریخ از تاریخ غزه
ای غزه چیست جرمت؟ برگو به دنیا
تاخون شود دلها به سان قلب غزه
ای غزه! ای لجّۀ خون! برگو به عالم
چیست درد بیدرمان قصابان غزه
ای غزه! ای تشت خون، دریای خون
برگو که چیست مرگ خونآشامان غزه
ای غزه! ای تکهتکهبرگ اندر خون شناور
برگو زنده است، باقی و راقی و تناور جان غزه
ای غزه! ای نبض پر تپش! اندر جهش باش
برگو که تیغی تیغ بران بر جنایتکاران غزه
ای غزه! ای قلب پر پرش! اندر وزش باش
برگو که خاری خار چشم دشمنان غزه
ای غزه! سرزمین درد و رنجها
برگو همه آیند به استقبال غزه
ای غزه! ای سرزمین باشرافت، برگو با لطافت
تاریخ خیره خواهد ماند در اعجاز غزه
ای غزه! ای مرز و بوم تنها مانده با عداوت
برگو چیست داستان بیپایان غزه
ای غزه فرداها همه گیرند سراغت
چون سرفرازی هست عجین با نام غزه
ای غزه! نماد صبر، نماد استقامت
تحسین و تکریم حک شده بر نام غزه
ای غزه! تاریخِ امروز را ورق زن
درخون غرقاند خونآشامان غزه
کاشانهها ویران و نقطه نقطهاش حمام خون شد
افشانۀ خون است جاری از در و دیوار غزه
با این همه ظلم و جنایت، قتل و غارت
در خون نشست سر تا به پا، هرجای غزه
با این همه جور و شقاوت، ظلم و قساوت
آلالهها روئید از خوف و خطر در خاک غزه
گلواژۀ ایمان و صبر و استقامت
سر میکشد تا آسمان از بوم غزه
صدمرحبا! صدآفرین بر کودکان جان نثارت
صدآفرین بر بانوان قهرمان کوی غزه
مردان، زنان، پیران، جوانان، هم خردسالان، کودکان
عینی نمودند معنیِ نصر خدا، فتح قریب از بام غزه
تحسین حق بر مردمان مؤمنی باد
کو پا گذارند جای پای شیرزنان، مردان غزه
از مرد و زن، خرد و بزرگ جز یک نوا نیست
الله اکبر از شعور و از شعار و بانگ غزه
تنها و بیکس، حصر و سرکوب و عطش بین
در جا به جایش، ایمنی نیست ذرهای، ای وای غزه
خونین بدن، بسمل شده، طفلان غزه
خون موج زند هم از در و دیوار غزه
کو مادری شانه زند بر گیسوانی
کز دخترش باقی نمانده هیچ نشان در خاک غزه
کو خواهری گرید در سوگ برادر
کو آن برادر بسپرد خویشان خود در خاک غزه
کو خانواده، کو قبیله، کو عشیره
گشتند سر به سر مدفون در آوار غزه
خونین و عطرآگین شد، آوار و خونآجین شد
بوم و بر و هر برزن و هر معبر و هر کوی غزه
غول ستم، دزفول کرد اوضاع غزه
دیو جنون مست شراب از خون غزه
تاریخ! هنوز از یاد ما غائب نگشته
صدامِ جانی شهرهامان کرد غزه
ظلم و جنایتها همو بر ما روا داشت
بنگر! ز یک نسلاند جانی ایران و غزه
شد عاقبت رسوا و در گور جنایت
تاریخ شد راحت و خواهد گشت غزه
هان ای ادیبان! نحویان! ای صرفیان!
فعلی بسازید تا کنیم صرف در سخنها نام غزه
غزه شود مصدر برای فعل و فاعل
غزّیدن و غازی حک است بر نام غزه
ای غزه! هست نامت نماد استقامت
غزّیدن یعنی زنده بادا نام غزه
ای غزه! هستی تو چکاد راست قامت
غزّیدن یعنی جاودان است راه غزه
ای غزه! ای سرو سهی، ای سرفراز یکّهتازان
ای سرزمین رویش و خوشنام غزه
هرگز نخواهی شد تهی از شیرمردان
آلاله خواهد رُست از خون بر دامان غزه
«ارشاد» جاری است تا ابد رودسار غزه
از یادها نخواهدشد محو، تاریخ خونآثار غزه