استقبال از بند اول از ترکیب بند عاشورایی وحشی بافقی( قرن دهم هجری قمری)
عاشورا
عاشورا 1446
26 /4 /1403
***
روزی است این که فاجعه برما صلا زده است
تنها نه ما که بر همه اهل وفا زده است
تنها نه بر زمین که به اهل سما زده است
تنها نه عرشیان که به سراپردۀ خدا زده است
روزی است این که دلهای سوگوار
روزی است این که چشمهای اشکبار
روزی است این که روانهای مشکبار
روزی است این که زبانهای ژالهبار
بر پرسش الست، «قالوا بلی» زده است
روزی است این که خورشید بر نیزه شد سوار
گردانده شد شهر به شهر، کو به کو، دیار دیار
قرآن بر زبان و خدایش بود یار
تأویل وحی بود بر نهضتش عیار
اهلش اسیر در پیاش با حالتی نزار
بودند الماسپاره اما بر دل شرار
بودند داغدار اما همه پر ناز و افتخار
بودند گلعذار اما همه آماده، در پیکار
بودند سوگوار اما همه دشمنشکن خصمشکار
قصد عدو چه بود ازین زشت کار
میخواست عزیز خدا را ذلیل و خوار؟
حاشا! خورشید میشود پنهان آیا از اندکی غبار
این واقعه که فکرها نمود فکار
بین تو چه آتشی بر دل اهل ولا زده است
روزی است این که واقعه جانسوز گشته است
شام سیاه جنایت، بی روز گشته است
خصم پلید رسوا، در وسط روز گشته است
خون میدهد پیام، پیروز گشته است
این ماتمی که دلافروز گشته است
آذر به خرمن اهل صفا زده است
روزی است این که روز بروز قیامت است
روزی است این که روز ظهور لئامت است
زان اشکبار دیدۀ اهل کرامت است
روز نمایش اشراط ساعت است
روز فروزش اهل سعادت است
زان سوگ که بر سراسر عالم فنا زده است
روزی است این که خورشید از طشت زر
خوانَد «سیعلم الذین» از وحی پر گهر
یعنی که کاخ ستم ز بنیاد گشت زیر و زبر
یعنی که در ره حق مهراسید از خطر
این است حسین که با فدیۀ جان و سر
بر اعتلا و دوام حق مُهر بقا زده است
روزی است این که دگربار جبرئیل
روزی است این که دُرَربار جبرئیل
روزی است این که شکربار جبرئیل
بر قهرمان کربلا بانگ «لافتی» زده است
روزی است این که معبود لایزال
روزی است این که مقصود بیزوال
روزی است این که دلجوی هر جمال
روزی است این که رهپوی هر کمال
بر جبهۀ حسین تحسین بیانتها زده است
روزی است این که شوم است غایتش
روزی است این که نحس است روایتش
روزی است این که زجر است حکایتش
روزی است این که تلخ است نهایتش
جانی به یُمن، دست تطاول به خون خدا زده است
روزی است این که «علی الاسلام، السلام»
روزی است این که سگباز ربود زمام
افتاده کوس رسوایی بردگان ز بام
روزی است این که در یک کلام تمام
اسلام را گسیخته از هم شالوده و قوام
وقتی یزید تکیه بر مسند عهد خدا زده است
روزی است این که روسپیزادهای
روزی است این که جگرخوارزادهای
روزی است این که برده، بردهزادهای
روزی است این که کافر، کافرهزادهای
بر دین احمد و شرع پشت پا زده است
روزی است این که حسین کو به کو برفت
اجرای نقشه کرد مو به مو برفت
اصلاح کرد امت و بیپرس و جو برفت
با شور و شر خصم خدا روبهرو برفت
بنگر که دست به چه بیم و بلا زده است
روزی است این که حسین پرجلا برفت
بهر اقامۀ دین خدا برفت
بهر اماتۀ جور و جفا برفت
بهر اقامۀ صلح و صفا برفت
بهر اقامۀ قسط و وفا برفت
بهر اقامۀ امر خدا برفت
منگر که خصم بر او چه افترا زده است
روزی است این که حسین کربلا برفت
بهر شرافت خلق خدا برفت
بهر حیات دوباره به دین خدا برفت
بهر شهادت از مدینه تا نینوا برفت
بهر فدای شیرخوار، جانفدا برفت
اما به زیربار ذلت تسلیم تا انتها نرفت
بنگر که پرچم شرف بر قلۀ اعتلا زده است
روزی است این که حسین با قیام خویش
روزی است این که حسین با پیام خویش
روزی است این که حسین با کلام خویش
روزی است این که حسین با مقام خویش
روزی است این که حسین با مرام خویش
آتش به خرمن جور و جفا زده است
روزی است این که حسین با قداستش
روزی است این که حسین با طهارتش
روزی است این که حسین با وجاهتش
روزی است این که حسین با شرافتش
روزی است این که حسین با شهادتش
هشدار پر نهیب بر زمین و سما زده است
روزی است این که در پی احیای روح دین حسین
روزی است این که در پی اجرای حکم دین حسین
روزی است این که در پی افشای خصم دین حسین
روزی است این که در پی امحای خصم دین حسین
دست در مبارزه با ظلم ناروا زده است
روزی است این که عترت خاتم انبیا
روزی است این که عترت سرور انبیا
روزی است این که عترت اعظم انبیا
روزی است این که عترت اکرم انبیا
روزی است این که عترت اشرف انبیا
در معرکه خیمۀ دینِ خدا زده است
روزی است این که دهمینروز گفتهاند
روزی است این که بدترینروز گفتهاند
روزی است این که جانگَزینروز گفتهاند
روزی است این که غمینروز گفتهاند
این روز چه آتش سوزان به جان ما زده است
روزی است این که عاشر ماه محرم است
روزی است این که جنگ سخت محرم است
روزی است این که در جاهلیت مکرم است
افسوس! به اسلام، قتل حسینش فراهم است
روزی است این که جشن بردۀ دینار و درهم است
این روز بر دل عالمیان، غمِ بیانتها زده است
****
بند اول از ترجیع بند عاشورایی وحشی بافقی( قرن دهم هجزی قمری)
روزی است این که حادثه کوس بلا زده است
کوس بلا به معرکۀ کربلا زده است
روزی است این که دست ستم تیشۀ جفا
بر پای گلبن چمن مصطفی زده است
روزی است این که کشتۀ بیداد کربلا
زانوی داد در حرم کبریا زده است