پرسیدهای:
این ماه کیست همسفر کاروان شده
دنبال آفتاب قیامت روان شده
پاسخ شنو:
دانم تجاهل عارف که عیب نیست
این پرسشت که از روی ریب نیست
بهتر ببین! آفتاب در پی او چون روان شده
اندر تلألؤش خورشید چون نهان شده
در نور او خباثت ظلم چون عیان شده
در شور او عداوت کفر بر سنان شده
بین سنگ سرزنش بر او پرنیان شده
زین جور و ظلم جهان بین خزان شده
بنگر که جور مخالف به خود گرفت سپر
از جذوههای حضرتش که پاشَد به خصم شرر
او خود قیامت است به قامتش بنگر
غرق شهامت است به کرامتش بنگر
او قائم است به نهضت و رهبر
از خود بپرس چرا چنین نموده سفر
از بهر پاسخ خود بیشتر تأمل کن
در وادیِ اندیشه بیشتر تحمل کن
از نام و کنیه و لقب پاک او بخوان همهچیز
از دانش و منش و رخ غمناک او بخوان همهچیز
او حضرت علی است، سجاد و زین العباد
اندر غل است که چشمم به دیدن این وضع مباد
پیک است پیک رسالت بر دوش
از آتشین پیام، عالمیان کند مدهوش
پیغامبر است پیغامبر کل پیمبران
تا برکند ریشۀ خبیث خباثتپیشگان
دستش گرچه بسته است و پا در کُند
برّان زبانش و شمشیری است بس تُند
شیرزاده است و خود هم شیر
اکنون چرا شده اسیر؟ چرا شده زنجیر؟
با جملهای تعبیر خواهد کرد این مسمّا را
با خطبهای تفسیر خواهد کرد این معما را
رو خطبهاش بخوان دوباره، تدبر کن
رو نغمهاش شنو دوباره، تفکر کن
پرسش نما چرا به زنجیر میهمان شده؟
این رفتار فجیع چرا با میهمان شده ؟
با کودکان و بانوان از چه به یک ریسمان شده؟
این نابهنجار عمل چرا با میر کاروان شده؟
از چیست سنگ ملامت بر او نشان شده؟
از چیست آماج سرزنش کوفیان شده؟
از چیست گرفتار حرامیان شده؟
از چیست در معرض دید تماشاچیان شده؟
از چیست سرها به نیزه بر او سایبان شده
از چیست مایۀ دلخوشی این و آن شده
از چیست ز این وضع خجل آسمان شده
تنها نه آسمان که زمین و زمان شده
از چیست به همزنِ جشن یزیدیان شده؟
از چیست بهانۀ خوشگذرانی شامیان شده؟
از چیست باعث فضاحت بوسفیانیان شده؟
از چیست آذر بزم قاتل نبیزادگان شده؟
از چیست کوی و برزن مردود امتحان شده؟
از چیست شاهد نوازش لب و خیزران شده؟
از چیست شاهد برگریزان بوستان شده؟
از چیست شاهد شهادت آن همه جوان شده؟
بادا شگفت! ماجرایش نقل ساکنان هفت آسمان شده
خون دلش به صحنه تاریخ بین روان شده
آنگه بدانی چرا مشکلگشای هر دو جهان شده؟
با این همه بگو چرا اندر بقیع بیبارگه و بیآستان شده؟