10/ 12/ 1400
27 رجب 1443
ساعت 30/ 1 بامداد
صاحبدلان خدا را بینید ماه ما را
کرده به مهرفشانی کل جهان دلآرا
از خاک تا به افلاک خیزش نمود عالم
با بعثتش خداوند گردیده جلوهآرا
ما دلشکستگانیم ما زخم خوردگانیم
مبهوت گشتهگانیم برهان ز جهل ما را
از این تحیر سخت، از این نگونیِ بخت
راهی نشان ما دِه، تغییر ده قضا را
از این لجاجت لخت، هستیم بس شوربخت
برآر دست اعجاز، زینت بده فضا را
از این همه شقاوت، از دوری سعادت
آخر ترحمی کن، هرگز مران گدا را
با این همه خساست، با این همه قساوت
با حبّ و مهر و شفقت با ما نما مدارا
با آن همه شرافت تأخیر مکن اجابت
از التماس مسکین هر خواسته و دعا را
از برکت نبوت، از جام وحی و بعثت
شهد و شکر ببخشای کام و زبان ما را
برخوان و کن تلاوت، با ناز و صدکرامت
با آن بیان شیرین، مهرنامه خدا را
از مصدر شرافت، از معدن نبوت
برخوان آیه آیه، غیب را کن آشکارا
زین کوه تا به کعبه، برخوان سرود وحدت
تا از محبت تو، گردد جهان سُکارا
از اوج نزول بنما، دست فتادگان گیر
کاین بُعد برای تقریب، بس خوشتر است ما را
از این عبادتِ خوش، بنمای روی در خلق
کاین ترک برای توحید، شیرینتر است ما را
با ما سخن رها کن، بر خلق اعتنا کن
کاین مشی برای دعوت، خود صحبت است ما را
از خلوتت به جلوت، رو کن در رسالت
ای پیک باسعادت، برسان پیام ما را
هنگامه قیام است، ای قامتت قیامت
برخیز منتشر کن تو نسخه شفا را
بر خیز که وقت تنگ است
نقش نگین خاتم از تو است انبیا را
در این جهان پر ننگ، با جهل و شر هماهنگ
برخیز! زود برانگیز آهنگ دلربا را
با عزم جزم و تصمیم، با شور و مژده و بیم
پیکار با جهالت بنمای رزمآرا
از ما ترا است تعظیم، از ما تراست تکریم
احیا کنی فقط تو، دلهای مردگان را
رحم و مروت و خیر، گشت از بشر فراری
برخیز ده فراری ظلمت و جهلها را
ابلیس را ببینی بر دوش مردمان است در حالت سواری
باید جهاد پیشه سازی پیوسته و مداوم، تا بر درگه آیی ما را
نیست در بشر قراری، وقت است دست برآری
بخشی به ذهن و دلها، آسایش و مدارا