21/ 11/ 1403
ای طلائیه! طلایه دار عزت و غیرت، شرف
برگو از رزمندگان شجاع جان به کف
آمدند بهر شهادت با شعف
بود مولاشان علی شیر نجف
برگو از بنیان مرصوص صف به صف
ریشۀ دشمن کندند چون هرزه علف
جبهۀ باطل پشت در پشت هزاران یکطرف
جبهۀ حق کمعدد روبهشکاران یکطرف
ای طلائیه! بگو از رازها، هرگز لاتخف
غرش توپ و گلوله همآوا بود چو دف
ای طلائیه! بگو از این زمین کرده تَف
زود برگو و مکن وقتت تلف
بانگ یورش میرسید از هرطرف
بانک تکبیر میگرفت دشمن هدف
شب همایش با نیایش بود برپا با شعف
نیمهشبها رازگوها باخدا از هر طرف
سنگر آنها نبود خاکی بود از عزّ و شرف
بود خلوص و پاکبازیشان به کف
ای خدا یاری نما تا ما نباشیم ناخلف
راه آنان را بپیمائیم با شور و شعف
گر ترا باشد شهادت در هدف
بینی هرچه هست در دنیا خزف
بین شهیدان را برای خود سلف
ورنه خواهی بود نسلی ناخلف
ای شهیدان! رفت عمر ما ز کف
یاری خواهیم از شما ما بر هدف